اتهام
مؤذن جار زد وقت نماز است زمان سجده بر آن بی نیاز است
همه آماده و بنشسته در صف وضو بگرفته و تسبیح در کف
همه از کودک و از پیر و برنا بخوانند آیهء اِنّا فَتَحْنا
در آن صف کودکی در جنب یک پیر نشسته و مهیّا بهر تکبیر
قضا را سر زد از آن پیر، بادی که بود آن باد، با صوت زیادی
بشد شرمنده آن پیر و به ناچار بزد بر گردن آن کودک زار
که اینجا مسجد است و جای این کار نباشد ای پسر خود را نگهدار
پسر رو کرد به آن مرد و چنین گفت چرا اینگونه تهمت میزنی مفت؟!
یقین میدان اگر نزد جهانی شوم شرمنده لیکن نیک دانی
که در نزد تو حتماً روسفیدم همین یک نکته می باشد امیدم
به ظن دیگران گر رو سیاهم تو میدانی یقیناً بی گناهم
بدان زین کار اندر این میانه من و تو آگهیم و آن یگانه
خودت هستی که پنداری من آنم اگرچه تو مسنّ و من جوانم
گناه خویش را بر دیگران گر ببندی لیک میدانی تو آخر
که فیالواقع حقیقت غیر از آن است از آن آگه خداوند جهان است
قریشی گر تو هم کردی چنین کار به دوش دیگری آن را تو نگذار
اگرچه زشت کار خویش باشد گناه تهمت از آن بیش باشد